آدمهای درون من چقدر سرکش شدهاند
هر کس بدنبال خواسته خودش است و من تنها در بین این تنها گم شدهام
لومباردو از من ایتالیا و نقاشی را میخواهد
و او که نمیدانم کیست من را به الموت و اُوان میخواند
من در این بین به دنبال خودم میگردم
هر چه می خواهم و میکنم خواسته کسیاست که فکر می کنم خودم نیستم
من در بین همه شلوغیهای درونم گم شدهام
من در ترافیک درونم گیر کردهام و به همه چراغهای قرمز فحش می دهم
من خستهام
واقعا خستهام
هیچ کاری هم نمی توانم بکنم
من دوست ندارم خودم را بکشم
من خودم را خیلی دوست دارم ،دوست دارم خودم را داشته باشم
من خودم را گم کردهام
یادم رفته که کی بودم
یادم رفته که کجا میخواستم بروم
راستش را بخواهید اصلا الان هم نمی دانم در کجایم
من خودم را گم کردهام
سلام برادر . ان شاء الله که به زودی دوباره از خودات پیدا می شوی !
همیشه این گم شدن ابتدای راه ما بوده وقتی بین اون همه اسپرم یکدفعه می فهمی که گم شدی و باید یک مسیر سخت رو طی کنی تا به همین گم شدن های کمتر و پررنگ تر برسی ُدیگه چه توقعی داری که توی این همه شلوغی پیدا بشی؟
من هم خودم را گم کرده ام و کسی عاشق این گم شده است
:-( کاش خدا نزدیک بود
سلام مهدی عزیز
من خودم را گم کرده ام
این عبارت را که یک سال است با آن درگیرم و دست و پنجه نرم می کنم تو گوگل تایپ کردم برای گرفتن یاری و کمک و جالب بود که شما دقیقا حرفهای من رو تا اینجا نوشتید و این بسیار عالیست چون من متوجه شدم راه رو درست اومدم این یک مرحله در زندگی هست که دیگران هم تجربه کردند .ممنون با اجازه متنتون رو کپی میکنم