در باره من چیز مهمی وجود ندارد. نمیدانم چرا اما قبلا با نام پسر عمویم دانیال در وب می نوشتم به نظر من خیلی بد است که آدم از خودش فراری باشد . از خودش بترسد . از اینکه دیگران او را بشناسند از اینکه در موردش صحبت کنند و از اینکه دستش بیاندازند. من به اسم خودم نمی نوشتم چون می ترسیدم در شرکت برایم مشکل پیش بیاید . من یک بچه ترسو هستم که جنگ؛ خفقان ؛اخراج ؛شلاق زدن بخاطر داشتن ویدئو ؛ اخراج از مدرسه بخاطر جمع کردن تمبر رژیم پهلوی ؛ مسخره شدن بخاطر کروات زدن و کشتن افراد بخاطر عقایدشان را به چشم دیده ام .
پس به من حق بدهید که بترسم .اما حالا دیگر دوست دارم خودم باشم و دیگر مسخره شدن توسط گوسفندان برای مهم نیست . الان فقط خودم مهم هستم
من یک آدم سطحی و نادان هستم که به جهل و بیسوادی گرفتارم.
دوست دارم روزی در آستانه منطقه باشم . من به کمک استاد مهربان تلاش می کنم تا از این حماقت خارج شوم .
ادامه...
من فکر می کنم منطقه یک زمان و یا موقعیت خاص است. می تواند مکان هم باشد ولی باز تحت تاثیر همان زمان و موقعیت. برای رسیدن به منطقه باید از اتاق آرزوها گذشت. در آستانه اتاق می ایستیم و به داخل اتاق سرک می کشیم هیچ چیزی نمی دانیم. و فقط قدرت ایمان است که به ما کمک می کند پای در اتاق بگذاریم. و باید اطمینان داشته باشیم و جسارت و شهامت .ما سعی می کنیم وارد منطقه شویم جایی که همه قدرت های طبیعی و ماورا طبیعی در اختیار ماست. و شاید منطقه قسمتی از وجود ماست وقتی پرورشش می دهیم برای خوب بودن و اینکه ما به ایمان نیاز داریم. ایوان را همیشه از داخل تصور کرده ام. چیزی متفاوت از آستانه.
منطقه جایی است که در آنجا آگاهی ما متفاوت است از مواقع عادی. ویژگی منطقه این است که به سرعت می فهمیم که این مکان با سایر مکانها متفاوت است. در منطقه هر کس تجربه درونی خاص خود را دارد. و شاید بعدها باز به همان مکان برمی گردد تا آن تجربه تکرار شودولی ممکن است که این اتفاق نیفتد و یا باز به نوع دیگری تکرار شود. در بعضی از مکانها آدمهای بیشتری احساس می کنند که آگاهی شان تغییر کرده که به آن می شود گفت منطقه. مثل منطقه ای که در فیلم استاکر ساخته تارکوفسکی می بینیم.همه چیز در سیلان.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
من فکر می کنم
منطقه یک زمان و یا موقعیت خاص است. می تواند مکان هم باشد ولی باز تحت تاثیر همان زمان و موقعیت.
برای رسیدن به منطقه باید از اتاق آرزوها گذشت. در آستانه اتاق می ایستیم و به داخل اتاق سرک می کشیم هیچ چیزی نمی دانیم. و فقط قدرت ایمان است که به ما کمک می کند پای در اتاق بگذاریم. و باید اطمینان داشته باشیم و جسارت و شهامت .ما سعی می کنیم وارد منطقه شویم جایی که همه قدرت های طبیعی و ماورا طبیعی در اختیار ماست. و شاید منطقه قسمتی از وجود ماست وقتی پرورشش می دهیم برای خوب بودن و اینکه ما به ایمان نیاز داریم.
ایوان را همیشه از داخل تصور کرده ام. چیزی متفاوت از آستانه.
منطقه جایی است که در آنجا آگاهی ما متفاوت است از مواقع عادی. ویژگی منطقه این است که به سرعت می فهمیم که این مکان با سایر مکانها متفاوت است. در منطقه هر کس تجربه درونی خاص خود را دارد. و شاید بعدها باز به همان مکان برمی گردد تا آن تجربه تکرار شودولی ممکن است که این اتفاق نیفتد و یا باز به نوع دیگری تکرار شود. در بعضی از مکانها آدمهای بیشتری احساس می کنند که آگاهی شان تغییر کرده که به آن می شود گفت منطقه. مثل منطقه ای که در فیلم استاکر ساخته تارکوفسکی می بینیم.همه چیز در سیلان.